مهتا

پس از پیدایش اسلام و سقوط ساسانیان که سرتاسر ایران از رود فرات تا رود جیحون از خلیج فارس تا قفقاز و دربند به دست اعراب افتاد. در رشته کوه البرز مردمانی که عمده هایشان را دیلمیان و تپوریان تشکیل میدادند اعراب را به سرزمین خود راه ندادند و استقلال خود را حفظ کردند. اما تپوریان با آنکه به جهت وسعت و جمعیت از دیلمیان نیرومند تر بودند با اعراب پیمان آشتی بستند و ترک جنگ گفتند اما دیلمیان برخلاف تپوریان در دشمنی با اعراب سخت ایستادگی نمودند و بدین اکتفا نکردند که در کوهستان خود آزاد زندگی کنند بلکه در فرصتهای مناسب بر اعراب تاخته و از کشتار آنها دریغ نداشتند. نخستین جنگ دیلمیان با تازیان به روایت معروف در سال 22 هجری بود.

موتا یا مهتا امیر دیلم و گیلان و مرزبان پتشخوارگر که از جانب گیل گیلانشاه به این مقام منصوب شده بود به عهد پادشاهی یزدگرد سوم بود که قرارگاهش در دوازده فرسنگی شهر قزوین بود. مهتا پس از جنگ نهاوند که تازیان فتح الفتوحش خوانده اند، سخت متأثر شد و تصمیم گرفت تازیان را از کشور ایران براند. نیت خود را با فرمانده کل سپاه ایران در ری که فرخان زیبندی نام داشت، به میان گذاشت. اسفندیار فرخزاد را که فرمانده کل قوای آذربایجان بود را دعوت به همکاری کرد. آنان متحدأ به فرماندهی مهتا که مفام مرزبانی پتشخوارگر را بدست آورده بود، گردن نهادند و به تمرکز نیروها در حوالی دشتبی(دستبی یا دشتپی) و تقسیم وظایف پرداختند و همگی آاماده تعرض شدند.

در این هنگام حکمرانی همدان بر عهده نعیم بن مقرن بود و مقرر بود پس از تحکیم موقع خود به سوی ری بتازد. یزدگرد غرب ایران را گذاشته و گذشته بود. نعیم بن مقرن که از گردآمدن قوای ایرانی و اتحاد آنها با امیر دیلم مهتا بیمناک بود، نامه ای به عمر خلیفه دوم نوشت. او با کلیه قوا از همدان بیرون تاخت. مهتا نخستین حمله را به قوای تازیان در دستبی انجام داد. در ناحیه« واجرود» و به روایتی در منطقه «داکان و جرندف» که بین قزوین و همدان واقع است جنگی سخت در گرفت که به قول طبری در سختی و جانکاهی کمتر از جنگ نهاوند نبود. عده کثیری از دو جانب به خاک افتادند که از جمله آنها مهتا فرمانده کل قوای سه گانه و امیر دیلمیان بود که بر سر ایمان خود و میهن پرستی به خاک افتاد تا خاک میهن را به تازیان ندهد.

کشته شدن مهتا باعث شد که لشکریان فرخان زیبندی به سوی ری و لشکریان اسفندیار فرخزاد به جانب آذربایجان عقب بکشند. جنگجویان دیلم نیز عقب نشینی کرده و در ناحیه ابهررود به تجدید قوا پرداخته و به خاطر میهن و یاد مهتا آماده پیکار شدند و به جنگ پرداختند و باز هم به پیروزی اعراب منتهی شد. تازیان به فرماندهی عتبة بن قرمد و بشیر بن عبدالله فرصت یافتند به دنبال سپاه اسفندیار به سوی آذربایجان برانند. در این ماجرا اسفندیار به چیگ تازیان افتاد  که از اطلاعاتش در جنگهای بعدی استفاده شد. فرخان نیز با اعراب به کنار آمد. اما دیلمیان به فرمان گیل گیلان شاه پتشخوارگر به جنگهای دفاعی و تعرضی ادامه دادند تا وقتی که امیران و شهریارانی چون مردآویج و آل بویه از آنها برخاستند و بر اعراب مستولی شدند و خلیفه وقت را به زیر افکندند و خلیفه ای فرمان بردار را دست نشانده خود کردند.

به گزارش تاریخ نویسان گیلان تنها منطقه ای از ایران بود که تازیان نتوانستند آنرا فتح کنند که سرمشق فداکاریهای دیلمیان همان تعرض و دفاع مهتا بوده است.

نکته: در گیلان بعضی آبادیها یافت میشود که نامشان با واژه «ماتا» شروع میشود، مانند: ماتاخانی(بالای قلعه رودخان) که معنی آن چشمه ماتا یا قصبه ماتا است. خانی و خونی به گویش تالشی چشمه را گویند و معنی دیگر خانی در گذشته عبارت بود از: ناحیه ای که دارای  هزار خانوار سکنه باشد. به نظر میرسد نام حقیقی امیر آن روزگار گیلان « مهتا »بوده به معنی بزگترین فرد، تای بزرگ، فرد بزرگ، واحد بزرگ و عرب آن را موتا دانسته و در اشعار و روایات یا تاریخ به همان صورت موتا ضبط شده است که این گونه تصرف و تحریف در کلمات و نامهای دیگر در گیلان یا نقاط دیگر ایران دیده میشود.

پاینده باد یاد مهتا و مهتاهایی که به خاطر میهن به خاک افتادند

 

 

توهینهای نابخشودنی طنز برره

فرو چون چکد خونم از قلب پاک     خدا شاه میهن نویسد به خاک

 

در دیده ما شاه بود سایه یزدان         تا کور شود دیده بیگانه پرستان

 

برنامه طنز شبهای برره که توانسته برای خود طرفدارانی را جذب کند کم کم دارد به راهی می رود که انتهایش ترکستان است. علاوه بر بدآموزی هایی که این برنامه دارد ( حتمأ یادتان هست که ده کودک به خواطر دعوای برره ای از مدرسه اخراج شدند، طرز سخن گفتنشان و مثالهایی که در این برنامه گفته می شود) برنامه سازانش خیال میکنند و هنوز بر این باورند که ملت از جان و دل این انقلاب شکوهمند اسلامی را می خواهند. نمی دانند که مردم این واقعه و رخداد سیاسی سال پنجاه و هفت را سرآغاز یک دیکتاتوری بدوی می دانستند. سازندگان این برنامه باید بدانند که با هرچیز نباید شوخی کرد. اینها خجالت هم نمیکشند به اعلی حضرت هم توهین می کنند. واقعأ اینها خیال می کنند مردم این چیزها را دوست دارند و به خاطر این اراجیف ها که به رضا شاه بزرگ نسبت میدهند می آیند و پای تلویزیونشان می نشینند.

مهران مدیری که همه او را یک روشن فکر میشناسند و منتقد درجه یک  جمهوری اسلامی، اگر با خود این دولت هم کاسه نباشد چگونه اجازه می دهند که این گونه حرف بزند. این اخوندها باید بدانند که ملت از دستشان به ستوه آمده اند. اگر طنز شبهای برره به کارگردانی مهران مدیری این طریقه را پیشه کند و همینطور به پیش برود تا چندی دیگر مخاطبان خود را از دست می دهد.

نگزارید که هر کس هر چه دلش می خواهد به ساحت رضا شاه بزرگ وارد بکند.

 

به یزدان که گر ما خرد داشتیم        کجا این چنین حال بد داشتیم.

شب بلند یلدا

امشب شب بلند یلداست همون شب چله خودمون بد ندیدم درمورد این شب بنویسم.

یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می کنند، سابقه ای بسیار دراز داشته و مربوط می شود به ایزد مهر. این رسوم ویژه آریایی هاست و بخصوص پیروان آیین مهر، هزاران سال است آن را در ایران زمین برپا می کنند. شب یلدا، شب زایش و تولد مهر است که به یادگار آن جشن برگزار می شد. ریشه این باور و اعتقاد برمیگردد به گاه شماری و اندیشه هایی که ایرانیان مهری دین از ان داشتند.

سابقه شب یلدا یا چنانکه امروزه اصطلاحأ نامی است شب چله چندین هزار سال در ایران سابقه داشته و اولین روز زمستان یا نخستین شب زمستان بوده که زایش خورشید شکست ناپذیر بوده است. مردم عهود گذشته که پایه زندگیشان بر کشاورزی  و چوپانی بود در طول سال با سپری شدن فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان آشنایی یافته و کارها و فعالیت هاشان را بر اثر آن تنظیم می کردند.

روشنی و روز و تابش خورشید و اعتدال هوا در نظرشان مظاهر نیک و موافق و ایزدی بود. تاریکی و شب و سرما را نیز از اعمال اهریمنی می پنداشتند. ملاحظه می کردند که در بعضی ایام و فول روزها بسیار بلند می شوند به همان نسبت بلندی از روشنی و نور بیشتر استفاده می کردند و می نگریستند که شب ها کوتاه است. کم کم این اعتقاد بر ایشان پیدا شد که نور و روشنی و ظلمت و تاریکی مرتب در نبرد و کشمکش هستند، گاه خورشید و فروغ چیره شده و ساعات بیشتری در پرتو خود مردم را نیرومند نگاه می دارد و گاه مقهور تاریکی شده و ساعات کمتری با فروغ و تابش اندکی فیض می رساند.

در طول سالها دریافتند که کوتاه ترین روزها آخرین روز پاییز یعنی روز سی ام آذر و بلندترین شب ها شب اول زمستان، یعنی نخستین شب دی ماه است. اما بلافاصله پس از این بلندترین شب سال از آغاز دی روزها به تدریج بلند تر و شبها کوتاه تر می شود. خورشید هر روز بیشتر در آسمان می پاید و نور و گرمی نثار می سازد. به همین جهت آن شب را یلدا نامیدند یعنی تولد، زایش خورشید شکست ناپذیر، آن را آغاز سال قرار دادند، یعنی انقلاب شتوی و آغاز زمستان.

اقوام قدیم آریایی، از هند و ایرانی- هند و اروپایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می گرفتند. به ویژه ژرمنی ها عید تولد آفتاب را در آغاز زمستان گرفته و آن ماه را به خدای آفتاب نسبت می دادند و این بی تناسب نیست چه واقعأ آغاز زمستان مثل تولد جدید خورشید است که از آن روز در نصف کره شمالی رو به افزایش و ارتفاع و درخشندگی می گذارد و هر روز قوی تر می شود.

چون تاریکی فرا می رسید، در پرتو و روشنی آتش، تاریکی اهریمنی را از میان می بردند. در شب یلدا یا تولد خورشید جهت رفع این نحوست آتش می افروختند. گرد هم می آمدند. خوان ویپه می گستردند. هر آنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه های خشک در سفره می نهادند. این سفره جنبه دینی داشت و مقدس بود. از ایزد خورشید و روشنایی برکت می طلبیدند تا در زمستان به خوشی سر کنند و میوه های تازه و خشک و چیزهای دیگر در سفره، تمثیلی از آن بود که بهار و تابستانی پربرکت در پیش داشته باشند. همه شب را در پرتو چراغ و نور آتش می گزراندند تا اهریمن فرصت دژخویی و تباهی را نداشته باشد.

این مراسم پس از هزاران سال، تاکنون باقی و برجاست و در سراسر ایران زمین به نام شب چله برگزار می شود. اما امروز چرا چله - چله بزرگ می نامند. چله بزرگ از اول دی ماه است تا دهم بهمن ماه که چهل روز تمام ادامه می یابد. چله کوچک از دهم بهمن ماه است تا بیستم اسفند، و از آن جهت چله کوچک گویند که شدت سرما می کاهد.

هنگامی که آیین مهر از ایران در جهان متمدن کهن منتشر شد، در روم و بسیاری از کشورهای اروپایی به همین جهت روز بیست و یکم دسامبر را که برابر با اول دی ماه بود، هنگامی که آیین مهر همگانی شده بود، به عنوان روز تولد مهر با میترای شکست ناپذیر جشن می گرفتند. اما در سده چهارم میلادی بر اثر اشتباهی که در کبیسه روی داد، تولد مهر نجات بخش یا مسیحای منجی در بیست و پنجم دسامبر واقع شد و از آن پس تثبیت شد. تا آن زمان تولد عیسای مسیح در ششم پانویه جشن گرفته می شد. اما دین اغلب رومیان و اغلب کشورهای متمدن اروپا آیین مهر و میترا بود. اما هنگامی که کم کم مسیحیت در روم با فشار و ارعاب جا باز کرد، متولیان کلیسا چون نتوانستند با برانداختن جشن تولد میترا در بیست و پنجم دسامبر غلبه کنند، همان روز را زایش عیسای مسیح اعلام کردند که تا این زمان باقی مانده است.

یلداYaldaa یکی واژه سریانی است به معنی تولد. رومی ها خود واژه ناتالیس را به معنی تولد داشتند. مسیحیان سریانی واژه یلدا را با خود به ایران آوردند و از آن زمان تا کنون در ایران ماندگار شده است. البته فقط  تولد میترا و هنگام و موقع زمانی ان نبود که در مسیحیت داخل شد، بلکه در واقع امروزه همه مسیخیان جهان، که شب تولد مسیح را جشن می گیرند و تا بامداد بلندترین شب سال را بیدار مانده و با خوردن و نوشیدن به شادی میگزانند، همان تولد میترا مسیحای نجات بخش یا سوشیانت را جشن میگیرند و اغلب مراسم و مناسک و آدابشان مقتبس از آیین مهر است.

به مناسبت این که طولانی ترین شب سال نخستین شب زمستان است و تاریکی اهریمنی بیشتر می پاید این شب در نظر ایرانیان نحس بود. در روزگاران گذشته برای رخنه در تاریکی و زایل کردن اثار اهریمنی، آتش می افروختند و هر گروهی از خانواده ها و خویشان و دوستان، گرد آتش جمع می شدند و آن را با خوردن و نوشیدن و شادی  و گفت و گو به سر می آورند و این شب های آتشان نام داشت. به موجب فرگرد هجدهم وندیداد، در شب لازم است آتش افروخته و شعله ور نگاه داشته شود تا دیوان و عمله اهریمن نتوانند زیانکاری کنند. همه جشن ها که شب برگزار می شد و یا مراسم اداب دینی با آتش افروزی همراه بود.

سفره شب یلدا، سفره میزد Myzad است و میزد عبارت است از میوه های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان لرکLork  که از لوازم این جشن و ولیمه بود که به افتخار و ویژگی اورمزد و مهر یا خورشید برگزار می شد. به مناسبت آغاز غلبه خورشید و ازدیاد تدریجی طول روز، ولاجرم شکست اهریمن و ولادت مجدد مهر جهانتاب، تیرگی اهریمنی دیرپای یلدا را به صبح روشن اورمزد روز از دی ماه می رسانند. ماهی متبرک و روزی مقدس، که نام ماه و روز به نام دادار اورمزد بود.

این شب را شب چله بزرگ نیز نامند. چله بزرگ ازیکمین روز دی ماه که اورمزد نام دارد، تا دهم بهمن ماه که جشن سده است به طول می انجامد  و آن را چله بزرگ می نامند بدان سبب که شدت سرما بیشتر است. ان گاه چله کوچک فرا می رسد که از دهم بهمن تا بیستم اسفند به طول می انجامد و سرما کم کم کاسته می شود.آغاز سال به جهت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی و ظلمت و پیروزی مهر و خورشید، اول دی ماه و آغاز زمستان بوده است چنان که آغاز سال مسیحی در جهان مسیحیت که تحت نفوذ آیین میترایی بوده است هنوز با آغاز زمستان شروع می شود. در ایران نیز شروع سال با آغاز زمستان تا مدتهایی پس از این که به جای انقلاب شتوی      ، اعتدال ربیعی را برگزیدند، در  آغاز زمستان قرار داشت. اهمیت فراوان شب یلدا که در واقع نوروز بوده است به همین جهت است و مجلس میزد و سور و شادی و میهمانی و سفره ویژه یلدا همان مراسم امروزی نوروز  است.

سد سیوند را خراب نکنیم

حتمأ شنیده اید که قرار است در منطقه پاسارگاد سدی بسازند و اگر این سد ساخته شود قسمتی از تنگه بلاغی با آثاری چون تنها بخش باقی مانده از راه شاهی مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان، یک گورستان منحصر به فرد مربوط به دوره اشکانیان و کوره های باقی مانده از عصر آهن همه و همه به زیر آب خواهند رفت. بهانه شان هم این است که می خواهند دشتهای اطراف را آبیاری کنند و کشاورزی را رونق دهند و اقتصاد کشور را در مسیری پویا به پیش ببرند.

انگار که ما در این مملکت هیچ مشکلی نداریم و همه چیز سر جای خودش است. کشاورزان شمال کشور هر سال هر روز بدبخت تر از روز قبل می شوند و برنجها و چایهایشان در انبارها در  حال پوسیده اند انگار مملکت ما در بهترین شرایط دوران تاریخش است و فقط مانده است که این سد ساخته شود ما در کشورمان آن قدر بدبختی دایم که به این چیزها نمی رسد.

تازگیها هم که رییس جمهور ما حضرت اقا احمدی نپاد هم که دیگر عقلش را خورده است و هرچه از آن دهانش بیرون می آید را به زبان می آورد و فقط مانده است که بگوید من خود مهدی موعود امام زمان هستم. البته گفته اند که از طرف امام زمان آمده است و تا دو سال دیگر قرار است با اسراییل به جنگ برخیزد تا امام زمان تشریف فرما شوند. واقعأ اینها نمی فهمند یا خیال می کنند که ملت نفهم هستند واقعأ آن ملتی که سرتاسر آسیای میانه، آسیای غربی، اروپای شرقی و شمال افریقا را در بر داشتند چه شده اند که نمی توانند حق خود را از این بی دینان بگیرند.

حتی اگر حقتان را نمی توانید و یا نمی خواهید که بگیرید لااقل بیایید و جلوی ساختن این سد را بگیرید نگزارید که بزرگترین گنجینه تاریخ ایران نابود شود. اینها خیال می کنند اگر پرسپولیس سالم بماند و حرفی از آریوبرزن ها و سورنا ها و مهتا ها پیش بیاید دیگر کسی از امام حسین و کربلا و حضرت ابوالفضل یاد نمی کند آنها این را نمی دانند که خودشان با این به اصطلاح دینداریشان مردم را از دین متنفر کرده اند و وگرنه سالیان درازی است که ملت به این چیزها علاقه داشته اند اما در عرض سی سال از آ دور شده اند.

نگزارید سد سیوند را بسازند ما فرزندان کوروش هستیم سلها پدر ایران را ساخت و تنها یک قطعه خاک برایش مانده است بچه های ایران نگزارید این یک قطعه خاک را از پدرمان بگیرند. کوچکترین کاری که می شود کرد این است که نامه های اعتراض به ساختن این سد را امضا کنید.