آرشاویر شاه سه پسر و یک دختر داشت . بزرگترین پسرش آرداشس بود دومین پسرش قارن و سومین پسر سورنا بود و خواهرشان هم گشمgoschem بود. آرداشس پسر بزرگ بعد از او به شاهی می رسید و بعد از او اعقابش به این مقام می رسیدند و برادرانش به اسم مملکتشان و املاک وسیعی که دارند پهلو خوانده می شدند و مقرر شد که اگر آرداشس اولاد ذکور نداشت برادرهایش به تخت می نشینند. بنابراین پس از اعقاب آرداشس خانواده های برادرها و خواهرش بر همه امتیاز دارند: یکی خانواده قارن پهلو است، دیگری خانواده سورن پهلو است و سومی خانواده اسهبد پهلو. می گویند که سن گرگوار مبلغ و مروج مذهب مسیح در ارمنستان از نژاد سورن پهلو بوده است.
بعد از آن که مجلس مهستان شاه را انتخاب نمود تاجگذاری او به عمل می آمد و تاج را باید شخصی که رییس خانواده سورن بود بر سر شاه بگذارد که این مقام در خانوداه سورن ارثی بود. همین شخصی که تاج را بر سر شاه می گذاشت شغل سپه سالاری سپاه را نیز بر عهده داشت.
سورنا از حیث نژاد و ثروت و نام بعد از پادشاه مقام اول را داشت. از جهت شجاعت و حزم در میان پارتیها اول کس بود و از حیث قد و قامت از کسی عقب نمی ماند. وقتی که مسافرت می نمود هزار شتر بار و بنه او را حرکت می داد دویست اربه حرم او نقل می کرد و هزار سوار غرق آهن و پولاد و بیش از آن سپاهیان سبک اسلحه همراه او بودند، زیرا دست نشانده هایش می توانستند ده هزار سوار برای او تدارک کنند. نجابت خانوادگی اش این حق ارثی را به او می داد که در روز جشن تاجگذاری پادشاهان پارت، کمر پادشاهی را ببندد. این سردار ارد را بر تخت نشاند و حال آن که او را رانده بودند. او شهر سلوکیه را گرفت و اول کسی بود که بر دیوار شهر برآمده با دست خود اشخاصی را که مقاومت می کردند به زیر افکند. او در این وقت سی سال بیش نداشت و با وجود این حزم و عقل او باعث نامی بزرگ برای او شده بود و اساسأ احتیاط و حزم او بود که کراسوس را در هم شکست. زیرا ابتدا جسارت و نخوت کراسوس و بعد یأسی که از بدبختیهایش حاصل شد، به آسانی او را در دامهایی افکند که سورنا برایش گسترده بود.
سورنا از صورتی لطیف برخوردار بود که بر خلاف نام جنگیش است زیرا آن را مانند مادی ها می آراست یعنی گلگون می کرد، لباس مادی می پوشید و موهای پیشانی را از یکدیگر جدا میساخت و حال آن که پارتی ها مانند سکاها می گذاشتند که موهایشان به طور طبیعی بروید تا مهیب تر به نظر برسد.
در مورد سورنا باید گفت که بزرگترین سردار ایران تا زمان خودش بوده است زیرا سرداران ایران تا آن زمان به اتثنای بغابوخش رام کننده مصر، در مقابل یونانیان بهره مندی نداشتند و دولت هخامنشی بالاخره با سیاست و پول یونان را مجبور کرد در مدار امیال دربار ایران بگردد.
و اما سرانجام سورنا چه شد؟ جنگ با کراسوس و شکست دادن کراسوس برای سورنا که فاتح آن بود نتیجه معکوس داد و به جای این که ارد پاداشهای خوب به او بدهد به نامش رشک برده ( زیرا در آن زمان سورنا محبوب ترین شخص در میان مردم بود) نابودش کرد. پس از او دولت پارت سرداری به لیاقت و رشادت او نیافت زیرا سیلاک که پس از او می آمد کار نمایانی در جنگ با کراسوس نکرده بود. ارد حق ناشناسی بزرگی نسبت به سورنا بروز داد به خصوص که او مهرداد سوم اشکانی را شکست داده بود و ارد را بر تخت نشانده بود. سورنا مظلوم واقع شد ولی در تاریخ ایران نامش برای همیشه جاودان ماند.
پاینده یاد سورنا و سورناهایی که خاکشان را از خونشان مقدس تر می دیدند.
الره دیگه از لنگی جماعت بیشتر از این انتظاری هم نداریم . خدا به داد ابروی ایران برسه وقتی اینا میخوان با بایر بازی کنن .