دشت ها آلوده است
در لجنزار گل لاله نخواهد رویید
در هوای عفن آواز پرستو به چه کارت آید؟
فکر نان باید کرد
و هوایی که در آن
نفسی تازه کنیم
گل گندم خوب است
گل خوبی زیباست
ای دریغ که همه مزرعه دلها را
علف کین پوشانده است.
هیچ کس فکر نکرد
که در آبادی ویران شده دیگر نان نیست
و همه مردم شهر بانگ برداشته اند
که چرا سیمان نیست
و کسی فکر نکرد
که چرا ایمان نیست
و زمانی شده است
که به غیر از انسان
هیچ چیز ارزان نیست.
شعری زیبا و تفسیری بجا از مردم امروز میهن از شاعر توانای ایران حمید مصدق.